عصر سرعت: انتقال آب از دریا به کویر، پروژه پر سر و صدایی است که از گذشته تاکنون چالشهای بسیاری به همراه آورده است؛ اما آنچه مسلم است، شیرین کردن آب دریا و بهرهبرداری از آن خصوصاً در جهت مصارف شرب، در استانی مانند سیستان که حتی در تأمین آب شرب با مشکلات فراوانی مواجه است، نباید چالش برانگیز باشد. ولی قاعدتاً انتقال آب به اصفهان آن هم با همت شرکتهای فولادی برای مصارف صنعتی اندکی قابل تامل است. در همین خصوص با «هدایت الله فهمی»، معاون اسبق دفتر برنامهریزی کلان آب و آبفای وزارت نیرو گفتگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید.
*جناب فهمی! پروژه انتقال آب به اصفهان با چه هدفی صورت میگیرد؟
انتقال آب به اصفهان از گذشته با تونلهای کوهرنگ ۱ و ۲ و ۳ و با هدف مصارف شرب انجام میشده با همین مصارف هم توجیه فنی و علمی دارد و باید برای صنایع از آب تصفیه شده یا پساب استفاده کرد تا صنایع بتوانند با استفاده از پساب آب مورد نیازشان را تامین کنند. بنابراین انتقال آب یک راهحل پایدار برای هیچ حوزه آبریزی نیست و علاوه بر آن انتظارات و تقاضا را در حوزه مقصد بیشتر میکند.
وقتی پروژه انتقال آب را کلید می زنید میبایست تمام جنبههای محیط زیستی، اجتماعی، اقتصادی و مسائلی از این دست را حتماً انجام بدهید؛ انتقال آب زمانی معنیدار است که آن حوزه، استان و یا شهر مدیریت مصرف و مدیریت تقاضا را انجام داده باشد و تامین آب شرب به هیچ روش دیگری امکان پذیر نباشد. در این صورت انتقال آب معنی دار است وگرنه زمانی که مدیریت مصرف و تقاضا انجام نشده باشد انتقال آب فقط تقاضا را بیشتر میکند.
*فکر میکنید این پروژه چه مزیتهایی داشته که بجای انتقال صنایع فولادی به جنوب کشور بحث انتقال آب را جایگزین کردهاند؟
اینکه استقرار صنایع و جمعیت در مناطق کشور تحت هیچ برنامهریزی درستی نبوده و تحت برنامه آمایش سرزمین نبوده یک اصل روشن و صریحی است که این در کشور اتفاق افتاده؛ وقتی نخواهید که صنایع را به سواحل ببرید قطعاً در فلات مرکزی هم نمیتوانید صنایع آببر را مستقر کنید. چرا که تکنولوژی این صنایع قدیمی است و مصرف بالا با راندمان پایین دارد، مصرف بهینه و بازچرخانی ندارد و از سیستمهای تهویه و خنککننده خشک استفاده نمیشود.
انتقال آبها در کشور تحت تاثیر نظرات سیاسی و فشارهای سیاسی و مسائلی که خارج از بحث آب انجام میشود، این تصمیمات گرفته میشود و تحمیل میشود وگرنه اصولاً استانهایی که در فلات مرکزی واقع شدند نباید به دنبال توسعه کشاورزی و بدتر از آن کشتهای آب بر مثل برنج باشند و حتی صنایع آب بر را نباید آنجا مستقر کرد. ولی متاسفانه اعمال سیاسی مسأله و اعمال برخی قدرتها توانستهاند این مسئله را بوجود بیاورند که این صنایع را در جایی که کمآب است بردهاند و باید از همین اهرمها استفاده کنند تا انتقال آب انجام بشود.
*سرانه مصرف آب در استانی مثل اصفهان که خودش هم صنایع فولادی دارد را به طور میانگین میتوانید عنوان کنید و اینکه چقدر سهم فولاد است، چقدر به کشاورزی میرسد و چقدر مصرف عمومی دارد؟
اصولاً بیشترین مصرف کننده ما در همه استانهای کشور بخش کشاورزی است که میتوان گفت بیش از ۹۰ درصد مصرف در آن بخش متمرکز می باشد، بخش صنعت ۲ تا ۳ درصد است و بقیه که حدود ۷ درصد میشود برای شرب است. واقعیت این است که ایران کشور صنعتی نیست و تنها ۳ درصد از مصرف آب کشور صرف صنعت میشود؛ ولی در استانها فلات مرکزی و کم آن هم با راندمان بسیار پایین و بد آب این مسئله ۳ درصد هم بیشتر است که این مسئله هم فشار اضافی به منابع آبی کشور وارد میکند. باید در تمام این بخشها صرفهجویی کنیم.
در مسئله آب شرب، سرانه مصرف به طور متوسط ۲۴۰ لیتر در شبانه روز است که بالاتر از نرمها جهانی است و در بخش کشاورزی هم ما راندمانمان ۴۱،۴۲ درصد است که این هم راندمان پایینی است و در بعضی کشورها به راندمان ۶۰ تا ۶۵ درصد رسیدهاند، در بخش صنعت هم راندمان بهرهوری پایین است و متأسفانه از آب چند منظوره و پساب استفاده نمیشود. بنابراین صرفهجویی در هرکدام از این بخشها میتواند بسیار کارساز باشد و اگر بتوانیم صرفهجویی ۱۰ درصدی در بخش کشاورزی و صنعتی انجام دهیم، بخش عظیمی از آب را تامین میکند و اصلاً نیازی به انتقال آب نیست.
بنابراین ما علاوه بر اینکه باید صرفهجویی با مصرف و کشتهای بهینه انجام دهیم و محصولاتی که در آن مناطق آب کمتری نیاز دارند و ارزش اقتصادی بیشتری تولید میکنند را مدنظر قرار دهیم این خیلی کمک خواهد کرد و در عین حال در مناطقی که کشاورزی هم در معرض خطر است باید معیشت جایگزین مردم را برنامهریزی کرد و برای کشتها در محیطهای بسته، استفاده از پساب و سایر اشکال آبیاری و کشاورزی صنعتی و مدرن را در پیش گرفت که آب کمتری مصرف شود.
در حال حاضر وضعیت پروژه انتقال آب چگونه است؟
واقعیت این است که در مناطقی مثل سیستان و بلوچستان که هیچ روش دیگری بجز انتقال آب در حال حاضر برای تامین آب شرب وجود ندارد و از این نظر در مضیقه هستند، مسئله انتقال آب و نمک زدایی آب دریا، واقعاً ضروری است. اما معتقدم اصفهان با مدیریت مصرف و تقاضا میتواند مصارف غیرضروریاش را کاهش بدهد و نیازی به انتقال به این شکل نخواهد داشت، مگر اینکه صنایع با سرمایهگذاری خود این کار را انجام بدهند و دولت نباید در این زمینه انتقال آبی برای صنعت انجام بدهد. برای استانهایی که در حالحاضر نیاز به تامین آب به این روش ندارند؛ سایر روشها را میتوان در اینجا اجرا کرد مانند صرفهجویی و کاهش مصارف غیرضروری.
اما استانها محروم جنوبشرقی کشور واقعاً در مضیقهاند و این را هم توجه داشته باشید که نمکزدایی آب دریا برای کشور ضروری است چرا که یک حقآبه برای کشور ایجاد میکند. هم اکنون در خلیجفارس و دریای عمان بیشتر مصرف کننده کشورهای همسایه و جنوب خلیجفارس میباشند که ما فقط ۲ تا ۳ درصد از سهم نمکزدایی را داریم و در آینده ممکن است قوانین و کنوانسیونهایی اجرا بشود که ما را با مشکلاتی رو به رو کند بنابراین حقآبه ایجاد کردن برای کشور از دریاها به نظر من ضروری است بویژه مناطق محرومی مثل استانهای سیستان و بلوچستان.
*در اصفهان همین فولادیها در طرح انتقال آب مشارکت میکنند و به دنبال احداث این ابرپروژه هستند که آب را از سواحل مکران به اصفهان منتقل کنند. فکر میکنید علت مشارکت گسترده فولادیها در این کار چیست و آیا میتواند به بهبود وضعیت آب اصفهان کمکی کند یا که نه بیشتر به خاطر همان سه درصدی است که در قسمت صنعت میخواهند استفاده کنند؟
ارزشافزودهای که صنعت از آب بدست میآورد بسیار بالاتر از کشاورزی و بخشهای دیگر است، بنابراین صرفه اقتصادی دارد که با هزینه یک دلار و یا هر متر مکعب آب را انتقال بدهد. ولی به گمان من به عنوان یک کارشناس این کار برای صنایع اصلاً به صلاح نیست که در فلات مرکزی این کار انجام بشود و اگر قرار است توسعهای در صنایع فولاد انجام بشود باید به سواحل وسیعی که داریم انتقال داده شود و برای صنایع فعلی میتوانند از پساب استفاده کنند و صرفهجویی که قرار است در بحث آب انجام بشود که در برنامه سازگاری با کمآبی که در دولت قبل انجام و برنامهریزی شده از طریق کاهش مصارف غیرضروری میتوانند آب تامین کنند و این حجم عظیم سرمایهگذاری برای انتقال آب برای صنایع فولاد به صلاح کشور نیست.
*فکر میکنید پروژه انتقال آب به فلان مرکزی یا خصوصاً به استان اصفهان چه مخاطرات و تهدیدات زیست محیطی میتواند داشته باشد و چه آسیبهایی از نظر اجتماعی و یا زیست محیطی میتواند همراه داشته باشد؟
من مسائل را جدا کردم و گفتم استانهایی است که ضروريست و شهرهای جنوب شرقی کشور شرایط آب شرب بسیار نامناسب است و بنابراین برای تامین آب شرب دولتها مکلف هستند و جزء حقوق بشر است و باید این کار انجام بشود.
ولی برای استانهایی که هم از نظر قدرت سیاسی و هم قدرت مالی توان انتقال آب را دارند، این کار ناپایداری بوجود بیاورد و حتی برای خود استان اصفهان هم خیلی شرایط انتقال آب از استانهای مجاور یا از خوزستان و حتی همین آب شیرینکنها برای توسعه، مشکلاتی ایجاد میکند؛ چرا که شما توسعه صنایع را در جایی انجام دادید که نباید انجام میشده است. بنابراین انجام چنین پروژهای قطعاً تبعات زیستمحیطی و اجتماعی خواهد داشت.
بحث را اینطور جمع میکنم که استفاده از آب دریا در برخی مناطق محروم و برای شرب مردم ضروری و واجب است و باید حتماً انجام شود اما برای استانهایی که این امکان هست که با هزینه بسیار کمتر و امکانپذیرتر تأمین آب انجام شود شاید به صرفه نباشد و توسعه صنایع آببر هم طبق سند آمایش سرزمین که در اواخر سال ۹۹ مصوب شده، باید در مناطق ساحلی مستقر شوند. لذا هرگونه توسعه صنایع آببر در مناطق و استانهای کم آب در راستای این سند آمایش سرزمین نیست و طبعاً اینجا محاسباتی شده و اثرات این مسئله اگر انجام نشود صدماتی را به کشور میزند که به صورت مبسوط توضیح داده شده است.