عصر سرعت: دکتر زهرا شیخی؛ نماینده مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی و سخنگوی کمیسیون بهداشت در یادداشتی، مدیریت آب در ایران را فاجعه بار دانست و ادامه روند پیش رو را یک بحران امنیتی برای آینده کشور ارزیابی کرد:
آب را به درستی مایه حیات توصیف کردهاند و برای سرزمین نیمه خشک ایران، منابع آبی، برای بقاء، استراتژیک ارزیابی شده است. در دو دهه اخیر بحرانهای خشکسالی اهمیت منابع آبی را صد چندان و آسیبپذیری کشور و به خصوص استانهای مرکزی و جنوبی را کاملاً برای سیاستگذاران امر، مشخص کرده است. زاینده رود به عنوان بزرگترین رود مرکزی ایران، قریب به دو دهه است که خشک شده و شهر زیبای اصفهان از نعمت رودی که از میانه شهر میگذشت و به پایتخت تاریخی ایران جان و روح میداد، محروم ساخت.
نکته بسیار مهمی که برای مدیریت آب باید مدنظر قرار گیرد، مدیریت ملی برای آب و حقآبههاست. مدیریت بخشی، استانی و شهری و نداشتن یک متولی بالادستی در سطح ملی، بحران آب را رقم زده است. حقآبه شرب، حقابه کشاورزی، حقابه صنعت، حقابه محیط زیست. در اثر رعایت نکردن این حقآبهها، خصوصاً حقآبه محیط زیست، تعادل اکوسیستم بهم خورده است. بیتوجهی به حقآبه محیط زیست توسط مسئولان، افزایش بیابان، جابجایی خاک و سیلزایی را منجر شده؛ چرا که با خشکیدن رود یا رودخانهای، پوششهای گیاهی نابود و خاک بدون هیچ حفاظتی رها و بارشهای فصلی شدید بدون مانع خاصی تبدیل به سیلابهای ویرانگر شد. رویشهای جنگلی و دشتی نابود شدهاند و افت حاصلخیزی خاک و افت سطح آبهای زیرزمینی، به افزایش دما و گرمای اقلیم انجامیده و دمای هوای ایران در دو دهه گذشته ۲ درجه گرمتر شده است. فرونشستهای وحشتناک در برخی از مناطق ایران به ویژه مناطق مرکزی، نتیجه برداشتهای بیرویه از سفرههای آبهای زیرزمینی است که چندین قرن طول کشیده تا تشکیل شوند ولی با سیاستگذاری غلط در عرض چند دهه در حال نابودی هستند.
بدون در نظر گرفتن مدیریت بلندمدت برای منابع آبی، مناطق جنوبی و مرکزی ایران به زودی غیرقابل سکونت خواهد شد و با مهاجراتهای میلیونی از این مناطق به سمت غرب و شمال ایران، بحثهای امنیتی و دفاعی نیز به مباحث بحرانهای اجتماعی افزوده خواهد شد.
سیاست غلط انتقال آب به استانهای مرکزی
برای مدیریت این بحران متاسفانه سیاستگذار به سمت راهحلهایی رفته که در هیچ جای جهان سابقه نداشته است. انتقال آب از دریا و اقیانوس به استانهای مرکزی، راهکار فاجعه باری است که علاوه بر نابودی منابع بودجهای و بیتالمال، زیست بوم ایران را نیز به سمت فلاکت باری خواهد کشاند.
صنایع آب بر مانند فولاد، ذوب آهن و پتروشیمی اکثراً در مناطق کم آب و خشک مستقر شدهاند. تولید فولاد نیازمند مصرف آب زیادی است! این هم آبی که میبایست در بخشهای شرب ملت و کشاورزی مردم صرف شود به سوی صنایعی در مناطق خشک و نیمه خشک میرود که میتوانستیم با جانمایی درست مانع از رشد قارچ گونه شرکتهای فولادی در این مناطق شویم. در حالیکه باید سیاستگذار مانع از طرحریزی و راهاندازی کارخانههای فولاد، لولهسازی، پتروشیمی و … در استانهای کویری شود، متاسفانه طرحهای عجیب انتقال آب از خلیج فارس و دریای خزر نه تنها راهکار نیست؛ بلکه گذاشتن بحرانی بر روی دوش بحران دیگر است. تمامی صنایع آب بر باید در سواحل مستقر شوند. سواحل مکران، خلیج فارس و … پتاسیل بالایی برای رشد صنعتی دارند ولی با مدیریتهای بخشی و منطقهای، منافع ملی به خطر افتاده است.
مدیران و نمایندگانی را میبینیم که تنها نگاه آنها توسعه صنعتی شهر یا استان محل فعالیت است، به هیچ وجه به آفتهای ملی و فراملی طرحهای استانی غیرکارشناسی و هزینه زا فکر نمیکنند. صنایع آببر برای مناطق بیابانی و خشک کشور، سم مهلک است. سیاستگذار کلان باید برای هر منطقه و استانی براساس ظرفیتهای منطقهای و محیطی برای توسعه اقتصادی برنامهریزی کند و مدیران استانی تنها مجری این برنامهها باشند نه در نقش سیاستگذار ظاهر شوند.
اصفهان، استانی است که سهم کمی از بارندگیها را در نیم قرن اخیر داشته و در میان ۳۱ استان، رتبه ۲۵ را داشته ولی در عین حال یکی از چند استان اول در احداث و راه اندازی صنایع آببر است. اصفهان بیش از ۹ هزار واحد صنعتی و بزرگترین کارخانجات فولادی و ذوب آهن را درکشور دارد. بخش زیادی از این صنایع در حوزه آبریز زاینده رود قرار دارند و همچنان نیز شاهد احداث طرحهای جدید صنعتی آببر در این حوزه هستیم. استقرار صنایع آب بر در ۵۰ کلیومتری شرق، غرب، جنوب و شمال از مرکز شهر اصفهان، نفس زاینده رود همیشه جاری را گرفت و برداشتهای بیرویه از آبهای زیرزمینی فرونشست در اصفهان را تشدید کرده است.
تصمیمات سخت را باید پیش از ایجاد شرایطی گرفت که بحرانها دیگر قابل کنترل و مدیریت نباشند. دوای حل بحران آب در استانهای کم آب، انتقال صنایع آب بر به مناطق ساحلی و جلوگیری از احداث واحدهای صنعتی جدیدی است که مبتنی بر مصرف آب تعریف میشوند. خطوط لولهای که قرار است صدها کیلومتر کشیده شود تا به کارخانه یا واحد صنعتی برسد، علاوه بر هزینههای احداث، هزینه هنگفت نگهداری را نیز دارد که در بازه چند ساله نیز باید نوسازی شوند. حال آنکه آب دریا خاک و سفرههای زیرزمینی مناطق هدف را نابود میکند.
در کنار ایستادگی در برابر طرحهای انتقال آب که متاسفانه برخی از صنایع آببر نیز در طرحریزی و اجرای آن مشارکت دارند، باید تغییر روشهای کشت و آبیاری را نیز در مناطق کم آب به صورت جدی دنبال کرد. ما نیازمند یک انقلاب در حوزه آبیاری و کشاورزی در ایران هستیم و طرحهایی مانند «نکاشت» نه تنها مشکل آب را حل نمیکند بلکه پوشش گیاهی را نابود و به خشکی بیشتر این مناطق دامن میزند.
ما باید به مدیریت غیرمفید و بهرهکشانه صرف از استانهای مرکزی به ویژه اصفهان، یزد و کرمان و سمنان پایان دهیم. چرا که بیشتر طرحهای توسعه صنایع در این استانها آببر بوده و منابع آبی و خاکی آنها را روبه نابودی کشانده است.