فقر، کلمهای نابود کننده و هولناک برای جامعه و حکومتها که میتواند بنیان بسیاری از ارزشها و هنجارها را نابود سازد. بسیاری از سیاستگذاران در جمهوری اسلامی سخن از مبارزه با فقر میزنند ولی هنوز تا استاندارد لازم زمان بیشتری لازم است و البته جنگ اقتصادی کاهش خط فقر را با چالش مواجه ساخته است. در دولت سابق یعنی حسن روحانی وی وعده داده بود در سال آخر دولتش، فقر مطلق را نابود کند ولی نه تنها این امر صورت نگرفت بلکه آمارها نشان داد که فقر مطلق بیش از سی درصد از جامعه را درگیر خود کرده و این درصد در حال افزایش است. آیت الله ابراهیم رئیسی نیز در هفتههای اخیر وعده داده تا با اقداماتی فقر مطلق را از این کشور برچیند و باید دید آیا وی موفق خواهد شد تا این امر را محقق سازد. تنگدستی یا فقر بنیان بسیاری از آسیبهای اجتماعی است و ریشه کن کردن آن به طور حتم درصد طلاقها، بزهکاریها، اعتیاد و حتی جنایت و قتل را کاهش خواهد داد. به این معنی که مبارزه با یک مولفه در جامعه، عناصر ناهنجار دیگر را به صورت مستقیم و غیرمستقیم درگیر خواهد ساخت.
امام علی (ع) در حدیثی می فرمایند: «چهار چیز کم آنها زیاد است: 1. آتش، 2. کینه و عداوت، 3. فقر، 4. مرض.»
این کلام مولوی موحدین، فصلالخطاب برای تمامی حکومتهای انسانی به ویژه اسلامی است و نابودی فقر میبایست در اولویت سیاستگذاریها قرار گیرد. از این رو باید فقر را ریشه تمامی آسیبهای اجتماعی دانست.
فقر مادر تمام آسیب های اجتماعی
قانونگریزی یک بیماری مسری است که در حال حاضر بخش اعظمی از مردم کشور به آن مبتلا شده اند و ریشه آن عدم نظمپذیری است که به دلیل گسترش فقر و شکاف طبقاتی ایجاد شده است. زیرا نظمذیری مختص اشخاصی است که حداقل نیازهای طبیعی، فرهنگی و اجتماعیشان تامین شده است.
نتیجه تحقیقات حاکی از آمار بالای آسیبهای اجتماعی و قانونگریزی در طبقات پایین اجتماع بوده است و به نظر میرسد هرچه میزان فقر بیشتر و طبقه اجتماعی پایینتر باشد، تلقی مثبت نسبت به ابزارهای نظمدهی و قوانین جامعه نیز کمتر خواهد بود. در همین راستاست که میتوان فقر را مادر همه آسیبهای اجتماعی معرفی کرد. دکتر «امان الله قرايي مقدم»، جامعهشناس و استاد دانشگاه در یادداشتی به اهمیت این مسئله و روشهای رفع آن در جامعه امروز ایران پرداخته است که با هم میخوانیم.
از دري كه فقر وارد شود، از در ديگر دين و ايمان خارج ميشود.» این جمله حضرت علی(ع) است. افلاطون هم میگوید «شکم گرسنه دین و ایمان ندارد». جامعهشناسان امروزی نیز معتقدند اقتصاد یک اصل، یک پایه و درواقع زیربنای اصلی است و اقتصاد ویران تحفهای جز فقر برای افراد جامعه ندارد و ماحصل فقر نیز بروز انواع آسیبهای اجتماعی است. به طور کلی اهمیت این مساله تا اندازهای است که میتوان گفت فقر مادر همه فسادها در جهان است، آن هم در دنیای امروز.
در قرن بیستم و بیست و یکم یا حتی خیلی قبلتر، یعنی از حدود قرن شانزدهم میلادی به بعد آنچه بر اذهان مردم حکومت میکند، مسائل اقتصادی و مادیات است و به هیچ وجه نمیتوان اهمیت آن را نادیده گرفت زیرا لازمه زندگی این روزهای ما، مادیات است و هیچ انسانی نمیتواند نقش مادیات را در زندگی نادیده بگیرد. اقتصاد زیر بنای همه چیز است و حتی شرایط اقتصادی میتواند باورهای دینی و اخلاقی را هم تحت تاثیر خود قرار دهد.
جنگ فقیر و غنی
تاریخ همواره شاهد نبرد طبقات مختلف جامعه با یکدیگر بوده و هست؛ نبرد ثروتمندان در مقابل فقرا، نبرد بیکاران در برابر ارباب کار و سرمایه و زمین و قدرت و… . با این حال این اختلافات طبقاتی هم حد و حدودی دارد و اگر از حد و اندازه معینی بگذرد، برای آن جامعه و مردمش ویرانگر خواهد بود. وقتی اقتصاد یک کشور بیمار باشد، زمانی که انتصابها نه براساس توانمندی و قانونمداری و شایسه سالاری و عقل و درایت بلکه بر پایه روابط و سفارشهاست، نتیجهای جز فقر برای جامعه نخواهد داشت. آن هم فقری که هر روز اوج میگیرد و بیشتر و بیشتر میشود و ابعاد گستردهتری پیدا میکند تا تعداد بیشتری از مردم را به دام بیندازد و گرفتار کند. همین فقر است که میتواند همه چیز را از یک فرد بگیرد، خودش را زمینگیر کند و فرزندش را گرسنه و همسرش را معتاد. انسانی که چیزی برای از دست دادن نداشته باشد، میتواند دست به کارهای مختلفی بزند، هر کاری! چنین فردی که چیزی برای از دست دادن ندارد، نه تنها از نظر فرهنگی و اجتماعی برای عموم افراد جامعه خطرناک است، بلکه از نظر سیاسی نیز خطر دارد و شورش و آشوب تودههای رنجور و گرسنه را منجر میشود که نمونهاش وقوع انقلاب فرانسه است. شعار دولتها باید رفاه مردمشان باشد. وقتی فقرای یک جامعه بیشتر باشند، حال عمومی آن جامعه نیز خوب نخواهد بود. زمانی که شما با ماشین خودتان از کنار یک فرد فقیر و ژولیده میگذرید، به طور قطع تحت تاثیر قرار میگیرید و نمیتوانید بیتفاوت باشید و اهمیتی برای آنچه که از کنارش گذشتید قایل نشوید. پس خواه ناخواه شما هم متاثر میشوید و این یعنی با افزایش فقر در جامعه، حال هیچ کس در آن جامعه آن طور که باید و شاید خوب نخواهد بود حالا چه فقیر باشند و چه غنی.
همان طور که همه ما می دانیم یکی از زیربناهای اصلی فقر، بیکاری است. توزیع ناعادلانه درآمد و ثروت، درآمدهای نجومی بعضی از افراد بدون این که مالیاتی از آنها کسر شود و خیلی از مسائل دیگر وجود دارد که اقتصاد یک جامعه را بیمار میکند و جامعه را فقیرتر و بزه و آسیبهای اجتماعی را بیشتر خواهد کرد. در جامعهای که رابطهمداری، جای قانونمداری و ضابطهمندی را میگیرد و کسی ترسی از مورد بازخواست واقع شدن ندارد، در جامعهای که هر عضو آن احساس میکند در برابر چپاولها و اعمال منفی و خلاف قانونش بازخواست نمیشود، ناعدالتی و بیاعتمادی هر روز بیشتر و بیشتر میشود و مردم امیدشان را برای داشتن یک زندگی خوب در سایه قانون و تلاش از دست میدهند و به مرور باور میکنند که در این جامعه آنچه حرف اول را میزند روابط است و هیچ قانونی برای حمایت از آنها و بازخواست از مجرمان اقتصادی وجود ندارد. خوش خیالی است اگر گمان کنیم آسیبهای اجتماعی این جامعه را پر نخواهند کرد.
اگر می خواهیم جلوی انواع آسیبهای اجتماعی از جمله بزه، فحشا، دزدی، اعتیاد، خیانت و… را بگیریم، باید اقتصاد بیمار را درمان کنیم. باید اعتماد را به جامعه برگردانیم، اعتماد عمودی و افقی را؛ اعتماد افقی، اعتماد بین مردم است و اعتماد عمودی، اعتماد مردم به مسئولان و دولت. مردم باید ببینند که اگر کسی مفسد اقتصادی است، مجازات میشود، از کار برکنار میشود، به زندان میافتد و حکمهای سنگینی هم برایش صادر میشود. یادمان باشد که اعتماد مردم به دولت و حکومت مهمترین سرمایه اجتماعی است که یک جامعه میتواند داشته باشد.
نابودی فقر امر دو سویه است، از یکسو جامعهای که باید برای کسب درآمد تلاش کند و از سوی دیگر دولتی که میبایست با سیاستگذاری درست، ریشه فقر را نابود کند. اقتصاد درونزا و تولیدگر، اشتغال نافع و پایدار، حرکت به سوی کسب و کارهای نوین و فناورانه، ثبات و امنیت پایدار که ایران در حال حاضر از آن برخوردار است و باید این را بستری برای بهبود وضعیت رفاهی و نابودی فقر قرار داد. بدون شک تحرکات خوبی که در حال حاضر برای بهبود فضای کسب و کار، تسهیل مجوزدهی به کارآفرینان، افزایش سبدهای حمایتی از آسیبدیدگان اجتماعی و … در حال انجام است، میتواند در کوتاهمدت و میان مدت، امید به بهبود اوضاع را افزایش دهد و مهمترین اقدام عزم، ایستایی و تلاش مستمر برای گسترش سیاستگذاریها و اجرای سیاستهای نافع در حل چالش فقر است.