گزارش اختصاصی عصرسرعت، ۱. وقتی یک نفر پولش را خرج میکند تا برای خود چیزی بخرد، بسیار مراقب است که چه مقدار خرج میکند و چه چیزی میخرد.
۲. وقتی یک نفر پولش را خرج میکند تا برای فرد دیگری چیزی بخرد، بسیار مراقب است که چه مقدار خرج میکند، اما درباره اینکه پولش را صرف خرید چه چیزی کرده است، کمتر دقت میکند.
۳. وقتی یک نفر پول فرد دیگری را خرج میکند تا برای خودش چیزی بخرد، بسیار مراقب است که چه چیزی میخرد، اما درباره اینکه چه مقدار خرج میکند، چندان مراقب نیست.
۴. وقتی یک نفر پول فرد دیگری را خرج میکند تا برای فرد دیگری چیزی بخرد، نه به مقدار پولی که خرج میکند و نه به آن چیزی که برایش پول خرج کرده است، توجهی نمیکند.
از نظر میلتون فریدمن، نقش دولتها، حالت چهارم بوده و عملاً نقش ایشان، خرج کردن پول از جیب دیگران است. حال این خرج کردن میتواند با ایجاد بدهی و تحمیل هزینههای آن بر نسلهای آینده باشد و یا استفاده ناصحیح از منابع موجود ملی.
این موضوع از نظر دیوید هیوم هم مورد انتقاد قرار گرفته است؛ زیرا این خرج کردن پول توسط دولتها از جیب نسل بعد، عملاً بدون اراده آنها بوده و لذا امری غیراخلاقی است و از طرفی دیگر اگر این تامین مالی از طرف کشورهای دیگر باشد نیز استقلال آن کشور را به خطر میاندازد. بنابراین یک کشور باید بدهی دولتی خود را از بین ببرد. چرا که در غیر این صورت، بدهی دولتی آن کشور را از بین خواهد برد.
لازم به ذکر است نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی شاخصی برای محاسبه میزان بدهی دولتها میباشد. بالا بودن این شاخص، به خودی خود امری کاملاً منفی نبوده (هرچند استاندارد مشخصی برای اندازه آن هم نمیتوتن تعریف کرد) و حتی در برخی موارد، بیانگر معتبر بودن شخص بدهکار نیز میباشد و در صورتی که از محل بدهیهای ایجادی، سرمایهگذاری و ارزش افزوده ایجاد شود، امری مثبت تلقی شده و از نظر اقتصادی نیز قابل توجیه تلقی میشود (اهرمی عمل کردن). کما اینکه ایجاد بدهی اگر از محل انتشار اوراق باشد نیز ارزش اقتصادی بیشتری از جمله ایجاد انضباط مالی و بهبود رتبه اعتباری و… را به دنبال خواهد داشت.