مشکل اساسی که در زمینه رابطه دانشگاه و حوزه معدن وجود دارد، آن است که دانشجویانی که در حوزه معدن و صنایع معدنی تحصیل میکنند، به صورت عملی در این زمینه ورود پیدا نکردهاند و آشنایی خاصی با آن ندارند. بخش معدن نیز که به صورت عملی از زیر و بم کار آگاه هست، این قدرت را ندارد که دانش این حوزه را ارتقا ببخشد.
برای برداشتن فاصله بین دانشگاه و صنعت و بهویژه حوزه معدن و صنایع معدنی، دانشگاهها باید پروژهمحور باشند و از حالت تئوریپردازی صرف و نوشتن مقالههای علمی فاصله بگیرند. در این راستا، یعنی یک دانشجوی مهندسی معدن تا زمانی که یک پروژه معدنی عملی انجام ندهد، نباید از دانشگاه فارغالتحصیل شود. باید به پروژههای عملی ورود پیدا کرده و از طریق عمل و در بستر کار، دانش این حوزه را بیاموزد. این در حالی است که در دانشگاهها به این موضوع توجهی نمیشود و بهصورت تئوری حوزه معدنی به دانشجویان ارائه میشود که فضای عملیاتی آن بسیار متفاوت است. البته پیش بردن فضای دانشگاهی به سمت فضای عملیاتی همراه با هزینههایی است که در این راستا دولت باید هزینه کند تا نتیجه آن فارغالتحصیلانی نشود که هیچ کار عملیاتی بلد نیستند.
همچنین در راستای پیوند ارتباط دانشگاه با حوزه معدن بخش خصوصی میتواند به خودی خود موثر واقع شود و با درگیر کردن دانشجویان در پروژههای خود، آنها را وارد حوزه عملیاتی کند. از سوی دیگر نیز نظام آموزشی باید در فارغالتحصیلی دانشجویان خود در زمینه معدن سختگیریهای بیشتری در پیش بگیرد.
موضوع قابلتوجه دیگر در این زمینه آن است که بخش معدن حوزه دانشگاه را به دلیل تئوری بودن و فاصله با فضای عملیاتی، چندان قبول ندارد. در این راستا نیز دولت باید بخش معدن را ملزوم به بهکارگیری دانش دانشگاهی کند و زمینهساز ارتباط هرچه بیشتر این حوزه با دانشگاه شود. بخش معدن میتواند در زمینه بحثهای آمایشی به دانشگاهها کمک کند تا به نتیجه مطلوبی در این زمینه دست پیدا کند. در این زمینه کشورهای پیشرفته تجربههای بسیار خوبی دارند و ما باید از تجربههای آنها استفاده کنیم و با شعار دادن نیز نمیتوان این امر را محقق کرد.