بزرگترین مانع برای رشد در هر صنعتی تفکرات سنتی و قدیمی بوده که عبور از آنها نیازمند زمان و ابزارهای قدرتمندی است. حوزه معدنکاری دیجیتال نیز از این موضوع مستثنی نبوده و تحول دیجیتال در مقابل روشهای قدیمی گویی به دام افتاده است و اولین گام برای دیجیتالی شدن معادن متقاعد کردن مدیران نسل قدیم است.
معدنکاری نیز همچون سایر صنایع روز بهروز در حال پیشرفت است. انقلاب صنعتی چهارم و اینترنت باعث شده پیشرفت حول هوشمندسازی و دیجیتالی شدن صنایع صورت پذیرد. صنعت معدنکاری نیز با توجه به قدمت و بزرگی خود، از آخرین صنایعی به شمار میرود که وارد فاز دیجیتالی شدن میشود. از مزیتهای دیجیتالی شدن صنعت معدن میتوان به افزایش کارآیی، کاهش ریسک، فراهم کردن محیط کار امن، افزایش تولید و کاهش هزینههای جاری اشاره کرد. همچنین چالشهای حوزه معدنکاری دیجیتال را میتوان در چهار مورد امنیت اطلاعات و حریمخصوصی، محیطهای خشن و آلوده، تعاملپذیری شبکه و تجزیه و تحلیل مناسب با برنامههای معدنی خلاصه کرد. از آنجا که مسائل پیشروی بسط و گسترش اینترنت نسل«۵» یا دسترسی پیوسته و فراگیر در کشور به اینترنت با چالشهایی روبهرو است و سیاستگذار اقدامات مشخصی در راستای استفاده بخش معدن از فناوریهای جدید انجام نداده، نمیتوان انتظار داشت که کشور همپای روند پرسرعت جهانی به اهداف خود در حوزه توسعه بخش معدن دست یابد.
مسائل امنیتی و ریسکهای آن، فرهنگ سازمانی، سرمایهگذاری اندک در تحول دیجیتال، رشد اندک زیرساختهای معدنکاری هوشمند، عدممشارکت تصمیمگیرندگان این حوزه در روند تحول، پیچیدگیهای مدیریت فناوریهای جدید در کنار دیدگاه ضعیف نسبت به تجربههای کاربران نهایی موجب شده است تا تحول دیجیتال در بخش معادن و صنایع معدنی کشور به سختی پیش رود. امروزه وضعیت اکتشاف و کیفیت اکتشافات در ایران مساله است. از مجموع ۹۶۰هزار کیلومترمربع فضای قابل اکتشاف در کشور، تنها ۵درصد مورد اکتشاف قرار گرفته و میانگین عمق اکتشاف در کشورهای پیشرفته حدود ۳۰۰متر و میانگین جهانی این مهم ۸۰متر است؛ اما در ایران معمولا اکتشافات خود را تا عمق بیش از ۱۰متر توسعه نمیدهند.
معدنکاری دیجیتال نه فقط در ایران، بلکه در بسیاری از مناطق جهان هنوز پیشرفت چندانی نداشته؛ موضوعی که میتواند فرصت بزرگی برای ایران به حساب آید. از آنجا که حجم سرمایهگذاری معادن در حوزه هوشمندسازی به ۴۰۰میلیارد دلار در سال میرسد، اکنون وقت تصمیمگیری است. سبک کنونی کار برخی از شرکتهای معدنی همچنان قدیمی است، حال آنکه معدنکاری هوشمند تمام فضای معدن و روابط را تغییر میدهد. بنابراین شکل تعامل و رفتار مدیران باید تغییر کند. با اینکه تغییر مورد بحث سودآور است؛ اما بسیاری از مجموعههای معدنی قدیمی و ریشهدار تمایلی به فناوری و دانش ندارند.
هوش تجاری
محسن ابوالفتحی کارشناس ارشد فناوری اطلاعات در گفتوگو با خبرنگار «دنیایاقتصاد» اظهار کرد: غدیر یک شرکت سرمایهگذاری بوده که در بیش از۵۰ شرکت سهام مدیریتی دارد، غدیر هلدینگی به نام صنایع و معادن دارد که شرکتهای تولیدی و شناخته شدهای در این هلدینگ فعالیت دارند و هوش تجاری برای اولین بار در این واحدها کلید خورده است. هوش تجاری پروژهای بوده که مستلزم جمعآوری اطلاعات در حوزههای مالی است، بنابراین وارد این حوزه شدیم و ارتباطگیری بحث معدن و هوشمندسازی از این مسیر حاصل شد. در ابتدا شرکتهایی از این دست برای استخراج داده در حوزه اتصال و استخراج سرور واسط و دسترسی به نگاشتههای مالی مقاومت میکنند و به عبارت بهتر همه شرکتهای صنعتی و معدنی برای ورود به حوزه هوش تجاری روی خوشی نشان نمیدهند و به نوعی با شفافیت به این شکل مشکل دارند. با توجه به واکنش شرکتها اجرای پروژه به تعویق افتاد. بسیاری از شرکتهای مجموعه به سرورهای مرجع متصل شدند و کارهای نگاشتهای مالی آنها نیز انجام شد و دیتابیس آنها نیز آماده شد، اما متاسفانه همچنان حاضر به کار با هوش تجاری نبودند و از عدمدسترسی به زیرساختهای لازم گلایهمند بودند، در این راستا غدیر برای تحقق شعار تحول دیجیتال نخستین گام را برداشت.
وی افزود: بعد از مطالعه درخصوص دیجیتالی شدن معادن و زیرساختهای لازم برای اجرای این پروژه در سال ۱۴۰۰ با شرکت ایرانسل تفاهمنامهای امضا شده و به طور رسمی شرکت ایرانسل تامین زیرساختها را عهدهدار شده است و بخشی از اجرای تحول دیجیتال نیز به یکی از مجموعههای فناوری اطلاعات غدیر به نام گروه راهبر ارجاع شد. از مشکلات موجود در اجرای این پروژه اشتباه گرفتن تغییرات دیجیتال با تحولات دیجیتالی توسط شرکتهاست. یکی از شرکتهایی که مثلا کارخانه فرآوری هستند در سالهای اخیر جهت پیادهسازی تحول دیجیتال اعلام آمادگی کرد، در بحثهای فرآوری و جمعآوری و استخراج داده سامانههای پیشرفتهای دارد و به نوعی میتوان گفت که سالکو به صورت جزیرهای بوده که هر بخش مجهز به تکنولوژی بهروز است.
ابوالفتحی در ادامه عنوان کرد: این شرکت آلومینیومی بخشی از امورمدیریت هوشمندسازی خود را به شرکتهایی برون سپاری کرد که در حوزه اتوماسیون فعالیت دارند. این شرکت داشبورد مدیریتی ساخته است تا اطلاعات را جمعآوری کند اما هنوز به گزارش نهایی نرسیدهاند. اینگونه کارخانهها در بخش IOT یا همان اینترنت اشیا به خوبی عمل کردهاند. سنسورها در نقاط مختلف کارخانه تعبیه شدهاند و قسمتهای مختلف دادهها در حال استخراج و جمعآوری هستند اما در بخش دادهکاوی مشکلاتی وجود دارد که به درستی انجام نمیشود، در واقع بستر لازم برای این بخش را در اختیار ندارند. در این راستا پیشنهادهایی داده شده که تاکنون در هیچ کارخانه و معدنی نیز اجرا نشده است و به زمان نیاز دارد چراکه فرآیندها تکمیل نشده تا بتوان یک خروجی از آن گرفت و نمیتوان به جمعبندی نهایی رسید.
وی یادآور شد: در حوزه معدنکاری دیجیتال، معدنداران در بخشهای اکتشاف، استخراج و فرآوری صرفا تغییرات دیجیتالی در دستگاهها و ماشینآلات را تحول دیجیتال به حساب آوردهاند. چالش بعدی که در این پروژه مطرح میشود حضور نسل قدیمی معدنداران در این عرصه است که به صورت سنتی فکر میکنند و قانع و مجاب کردن و اعتمادسازی این افراد بسیار دشوار است و از طرفی از شفافسازی احساس خطر میکنند. به عبارت بهتر به دلیل تفکر سنتی قانع کردن این افراد برای اینکه شفافسازی به نفع آنهاست یا خیر، کاری بسیار دشوارتر به حساب میآید. تکنولوژیهایی که در بخش معادن دیجیتال به جز اتوماسیون، IOT، کلان داده و هوش مصنوعی مورد استفاده قرار میگیرند و تکنولوژیهایی که با توجه به زمان حال نیاز به آنها احساس میشود، در بخش اکتشاف و استخراج به تجهیزاتی به جز تجهیزات دیجیتال نیاز است تا بتوان از آنها داده گرفت و دادهکاوی انجام داد.
ابوالفتحی خاطرنشان کرد: برای اینکه معدنکاری هوشمند گام به گام جلو رود یا باید ابتدامعدنداران سنتی را متقاعد کرد یا از مدیران نسل جدید استفاده کرد و سپس برای ادامه راه برنامهریزی صورت گیرد، چراکه میل استفاده از تکنولوژی در مدیران جدید بیشتر است. در این بین معادن دولتی زیرساخت پیادهسازی صنایع دیجیتال را ندارند، معدنی با عمر ۵۰ ساله در تمام مدت به صورت سنتی اکتشاف و استخراج شده است و اکنون نمیتوان هیچ بستری را از ابتداییترین زیرساختهای شبکه تا تکنولوژی ۵G برای هوشمندسازی اجرا کرد. برای مثال در معادنی که طرح جادهسازی به درستی اجرا نشده عملا نمیتوان از ماشینهای بدون راننده استفاده کرد، حتی اگر آخرین تکنولوژی و تجهیزات نیز در معدن مستقر شود اما به دلیل نبود زیرساختهای لازم و بستر مناسب نمیتوان از این تجهیزات در جهت هوشمندسازی معدنکاری استفاده کرد.
این مدیر ارشد پروژه ابراز کرد: هنوز باور اینکه فرماندهی واحدی برای کنترل ادوات در مجموعه معادن شکل نگرفته است و مجموعهها بر اساس توانمندی مدیران انسانی مدیریت میشوند و اعتقادی به برکناری انسان و استفاده از اتاق کنترل و هوش مصنوعی ندارند و اعتماد بر ناظر انسانی را به سیستم کنترل نظارتی ترجیح میدهند وجود دارد. به عبارت بهتر تا تفکر سنتی مدیران تغییر نکند نمیتوان قدم از قدم برداشت. زمانی که وارد کارخانههای مدرن معدود داخلی می شویم میتوان امید داشت که زیرساختها را در این نوع کارخانهها اجرا کرد اما در یک مرحلهای باید کار را متوقف کرد و از آنجا به بعد باید طراحی و ساخت معادن را بر اساس معماری جدید که قابلیت پیادهسازی زیرساختها را دارند پیش برد و در ادامه به فکر تامین منابع و تجهیزات و تکنولوژی افتاد.
ابوالفتحی در ادامه تاکید کرد: در حوزه تامین تجهیزات و تکنولوژی چند شرکت مطرح در کشور مدعی هستند که برخی از آنها شرکتهای حوزه تلکام هستند، که ادعای آنها نیز در خصوص تحول دیجیتال به تکنولوژیهایی همچون بیسیمهای تحت شبکه و سامانههای رهگیری خودرو ختم میشود، همچنین زیرساخت اینترنت ۴G را نیز در راهکارهای سازمانی خود دارد این در حالی است که مدعی پیادهسازی ۵Gهستند. سایتهای ۵G عملیاتی موجود در کشور وضعیت مشخصی ندارند. با وجود تحریمها راهکارهای سازمانی این شرکت که وابسته به تکنولوژیهای وارداتی و تجهیزاتی که عملا وجود ندارند، هستند و ادعایی بیش نیست.
وی تصریح کرد: عملا پیادهسازی بستر و زیرساختها توسط شرکتهای تلکام با این راهکارهای محدود و غیرمرتبط که معدنکاران هم بیربط بودن این راهکارها را تایید میکنند غیرممکن است. به عنوان مثال در بخش کاهش وزن در خودروهای معدنی، برای تولیدکنندهها موضوعیت ندارد، چرا که خودروها متعلق به خود آنها نیست و به پیمانکارها تعلق دارند و خودروی ثابتی در معادن وجود ندارد که بتوان تجهیزات روی آنها نصب کرد و تجهیز کردن همه خودروها از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نخواهد بود. علاوه بر این ریسک جابهجایی مواد در باسکولهای مختلف اختلاف زیادی با هم ندارد بنابراین معدنداران این فاکتور را چندان مهم نمیدانند. سایر موارد نیز شرایط مشابهی دارند و عملا زیرساخت خاصی را نمیتوان در معادن پیاده کرد و شرکتهای مدعی ارائه زیرساختها نیز قادر به تامین نیستند و فقط در حد حرف هستند و هدف از این حرفها فقط مطرح شدن و زنده ماندن نام این شرکتهاست.
ابوالفتحی یادآور شد: بخش سرمایهگذاری در حوزه معدنکاری دیجیتال را میتوان به دو قسمت دولتی و بخش خصوصی تقسیم کرد. در وهله اول تشکیل شهر معدنی دیجیتال در اختیارات دولت میتواند باشد تا زیرساختها را پیاده کرده و سپس به بخش خصوصی واگذار کند. در صورت احداث شهر معدن میتوان در رابطه جاگذاری و پیادهسازی انواع تجهیزات و تکنولوژی مدرن و هوشمند صحبت کرد. میزان ریسک سرمایهگذاری در این بخش و ورود تکنولوژی به کشور چیزی حدود ۴۰درصد برآورد شده است، اما با وجود موضوع قانعسازی مدیران سنتی این راه باید از یک جایی آغاز شود و اکنون نیز از گوشه و کنارهای دنیا اجرای چنین پروژههایی به گوش میرسد و این اتفاق خوبی میتواند تلقی شود تا فضا برای بسترسازی فراهم شود.