به گزارش عصرسرعت ، دکتر شعبانی، نایب رئیس انجمن مس ایران عنوان کرد: متاسفانه با خبر شدیم شب گذشته حادثه دلخراشی در معدن زغال سنگ طبس رخ داده که ناشی از انفجار گاز متان در یکی از تونلهای معدن بوده و سبب شده تا صبح امروز (یکم مهرماه) ۳۰ نفر از هموطنان عزیز و همکاران سختکوش مان را از دست بدهیم.
وی افزود: متاسفانه در چند سال اخیر اخبار زیادی در خصوص حوادث معدنی شنیده می شود که عمدتا در معادن زغالسنگ اتفاق می افتد و امیدواریم این اتفاقات در کل معادن به حداقل ممکن برسد. این تلفات جانی برای هموطنان کشور این موضوع را به ما یادآور می شود که حتما کار با ایمنی بالا همراه باشد که متاسفانه در معادن زغالسنگ کمتر مورد توجه قرار میگیرد و تجهیزات تهویه و تجهیزات فردی مورد نیاز کارکنان که مس بایست به روز ترین و کارآمدترین باشد به موقع تامین نمیشود، بهره برداران این معادن توجه کافی به این موضوع برای رعایت ایمنی فردی کارکنان داشته باشند تا تجهیزات به موقع به روز شود.
نایب رئیس انجمن مس ایران تاکید کرد: انتظار ما به عنوان فعالین معدنی از سازمانهای نظارتی و خصوصا نظام مهندسی معدن این است که به بحث ایمنی در تمام معادن خصوصا زیرزمینی و علیالخصوص زغالسنگ بیشتر توجه داشته باشند و پیشنهاد میشود از تمامی معادن سریعا با حداکثر توان و جدیت، بازرسی دقیق و بدون اغماض با تیم های کارشناسی انجان شود که نظام مهندسی ایران می تواند ناظر خوبی بر این اقدام باشد.
دکتر شعبانی گفت: مطابق با این بازرسی ها به معادنی که نیازمند تجهیزات هستند سریعا تذکر جدی و بازدارنده داده شود و تا تامین تجهیزات به روز در صورت لزوم اجازه فعالیت نداشته باشند.
نایب رئیس انجمن مس ایران با ابراز همدردی از شرایط اخیر گفت: جامعه معدنی بیش از این تاب شنیدن خبر فوتیهای اینچنینی را ندارد. این حوادث هم به بخش معدن کشور لطمه وارد میکند هم اذهان عمومی را دچار تشویش می کند به همین خاطر سریعا اصلاحی در روال فعالیت این معادن انجام شود.
پدرم را خدا بیامرزد ، مردِ سنگ و زغال و آهن بود
سالهای دراز عمرش را ، کارگر بود ، اهل معدن بود
از میان زغال ها در کوه، عصر ها رو سفید بر میگشت
سربلند از نبرد با صخره، او که خود قله ای فروتن بود
پا به پای زغال ها میسوخت !سرخ می شد، دوباره کُک میشد
کورهای بود شعلهور در خود ،کورهای که همیشه روشن بود
بارهایی که نانش آجر شد ، از زمین و زمان گلایه نکرد
دردهایش،یکی دوتا که نبود! دردهایش هزار خرمن بود
از دل کوه های پابرجا ، از درون مخوف تونل ها
هفت خوان را گذشت و نان آورد ، پدرم که خودش تهمتن بود
پدرم مثل واگنی خسته ، از سرازیر ریل خارج شد
بی خبر رفت او که چندی بود، در هوای غریب رفتن بود
مردِ دشت و پرنده و باران، مردِ آوازهای کوهستان
پدرم را خدا بیامرزد کارگر بود ،اهل معدن بود